سفارش تبلیغ
صبا ویژن

منتظران پسر فاطمه

صفحه خانگی پارسی یار درباره

دارد غریبی تو نفس گیر می شود

 

میگفت بیا بنشینیم و چند دقیقه ای به همین دو حدیث که از فرطِ تکرار، برایمان رنگِ کهنگی گرفته اند بیش تر فکر کنیم. همین حدیث "اَفضَلُ الاَعمالِ اِنتظارُ الفَرَج" را که همه شنیده اند و نقل و نباتِ سخنرانانِ منبرهایمان شده است، بگذاریم کنار این حدیث "اَفضَلُ الاَعمالِ اَهمَزُها" _ بافضیلت ترین کارها، سخت ترین آن است_. و فکر کنیم که چگونه می توانیم بین این دو حدیث را جمع کنیم....

میگفت این سختی کشیدنی که با فضیلت ترینِ کارها شده است را نه توی حالِ خوشِ معنوی و وقتِ دعا و مناجات هایِ عاشقانه ات با حضرتِ خالق و نه تویِ سجاده و جانماز و مهر و چفیه و ... می توانی پیدا کنی. حتی میانِ تمامِ اشک هایی که از سرِ دردِ بی صاحبی و غربت و دوری از امام ت می ریزی هم این سختی پیدا نمی شود. همه این العجل گفتن ها و دعاها و ندبه ها و نَشکوُا غَیبَةَ وَلیِّنا و تمام حال های خوشی که نصیبت می شود همه و همه به کنار، تا مردِ میدان نشوی و پا به میدانِ عمل کردن نگذاری و انتظارت را از میانِ آرامشِ سجاده و دعا، به التهاب و دغدغه ایستادن و دویدن و جنگیدن برایِ امام ت نکشانی، طعمِ سختی کشیدن را نخواهی فهمید و تا سختیِ غربتِ امام ت را به جان نخری، منتظر نخواهی بود ...

میگفت من به این دعاهایِ کوچک و کم قانع نمی شوم. این که تمامِ سهمِ من از حضرت ش تنها گوشه چشمی باشد و نیم نگاهی و  فقط یک نظر و ... مالِ آدم هایِ بی ظرفیت و فوق العاده کم خواه است که وسعتِ گشادگیِ دست هایِ روزی دهندهِ حضرتِ خالق را نفهمیده اند. میگفت من هر وقت که دعا می کنم از خدا علمداریِ ولی ش را طلب می کنم .... مثل ِ عبّاسِ علمدار ....

 

 

 

 

منتظران نوشت:

سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست

در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است